1. نوع ادبیات این مصاحبه در شان آقای هاشمی نیست. جا داشت که آقای هاشمی که این مصاحبه را بازبینی کردهاند قدری از فخامت آن میکاستند؛ چرا که این نوع ادبیات به مراتب از عباراتی که در باره رهبر انقلاب و مراجع عظام تقلید به کار گرفته میشود بسیار فراتر است! به عنوان نمونه؛ حضرت آقا چنین فرمودند... و حضرت ایشان...
وی در این مصاحبه به جای این که از رهبری تعریف کند، بیشتر، خود را ستوده، میگوید: من و رهبری لازم و ملزوم و مکمل همدیگر هستیم
این جمله به جای این که ستایش و تعریف از رهبری باشد، تنقیص ایشان است، زیرا معنایش این است که مقام معظم رهبری بدون من ناقص است و به عبارت دیگر تمام تدبیرهای رهبری در جهت پیشرفت و تعالی کشور حاصل فکر تلاش رهبری نیست، بلکه وی هم در آنها سهیم است. این اظهارات برای آن است که بتواند در آینده، همه افتخارات این دوره را به نفع خود مصادره کند. البته این اولینبار نیست که ایشان افتخارات نظام را به پای خود مینویسد، با مراجعه به کتاب خاطرات وی روشن میشود که او همواره سعی کرده حتی افتخارات جنگ را نیز به نفع خود مصادره کند!
این درحالی است که مردم ما به خوبی میدانند همه افتخارات نظام مرهون تدبیرهای داهیانه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری است. از سوی دیگر غالب مشکلاتی که برای ملت و نظام پیشآمده محصول فشارهای بیجا و مشاورههای متوقعانه اینگونه افراد بوده است؛ این نکته را امام عزیزمان درباره انتخاب آقای بازرگان و ریاستجمهوری بنیصدر و قائم مقام رهبری منتظری در نامه 6/1/67به آن اشاره کردهاند: واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را سادهلوح مىدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیلکرده که مفید براى حوزههاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مىدانید که از تکلیف خود سرپیچى نمىکنم. واللَّه قسم، من با نخستوزیرى بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مىدانستم. واللَّه قسم، من رأى به ریاستجمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم." صحیفهنور، ج21، ص: 332
عجیب این که آقای هاشمی بعضا وقتی در کشور مشکلی پیشآمده آن را معلول بیتوجهی امام یا مقام معظم رهبری به دیدگاههای خود دانسته است؛ نمونه آن را میتوان در اظهارات وی در مصاحبه با فرزاد حسنی در برنامه «فوقالعاده» شبکه 3ملاحظه کرد؛ او در این مصاحبه همه خسارات ناشی از حاکمیت بنیصدر را به گردن امام گذاشت و گفت: «مساله بنیصدر از مواردی بود که بین ما و حضرت امام اختلاف نظر پیش آمد، ما که میگویم نه این که من، مجموعهای که در حزب جمهوری اسلامی و یا در شورای انقلاب بودیم؛ نه این که بنیصدر را آدم صالحی نمیدانستیم؛ بنیصدر از همرزمان ما بود، وقتی هم که به ایران آمد، نهضت آزادی مخالف این بود که بنیصدر وارد شورای انقلاب شود، ما وی را وارد شورای انقلاب کردیم؛ جبهه ملی و نهضت آزادی با او تعارض داشتند، با بنیصدر بیشتر، افرادی مثل سنجابی و سلامتیان بودند، به انتخابات ریاستجمهوری که رسیدیم، در این مدتی که با آقای بنیصدر کار کرده بودیم، به این نتیجه رسیده بودیم که وی برای ریاستجمهوری مناسب نیست، علیرغم دوستی و همکاری که داشتیم، البته حضرت امام مانند ما با بنیصدر کار نکرده بودند، ما پیشنهادمان آقای دکتر بهشتی بود تا نامزد ریاستجمهوری شود، امام موافقت نکردند فرمودند روحانی نیاید و بر سر همین هم اختلاف داشتیم.»
وی در این مصاحبه از یک سو امام را شخصیتی مشورتناپذیر! معرفی کرده و از سوی دیگر از حامیان جدی بنیصدر که گویا تصمیم ایشان در این امر کارساز بوده و در نهایت همه تبعات آن را به گردن امام انداخته است: «به هر حال ایشان تصمیم گرفتند و ما هم پذیرفتیم و انتخابات آن طور برگزار شد و به آنجا رسید که میدانید، و در آن چند ماهی هم که بنیصدر حاکم بود، آن قدر سند به وجود آمد»!! وسرانجام عزل بنیصدر را محصول تلاشهای پیگیر و نامهنگاریهای خود دانسته میگوید: «تقریباً یکسال گذشت، همان در و همان پاشنه بود، که من پشیمان شدم که چرا نامه را در آن موقع {در بیمارستان قلب} به امام ندادم، یک نامه دیگری خودم نوشتم و دو نامه را با هم خدمت امام دادم و گفتم که شما در جریان نظرات ما هم قرار داشته باشید، ایشان هم محبت کردند و فکر میکنم موثر هم بود.»
این در حالی است که امام با صراحت این ادعا را رد میکنند و میفرمایند: «واللَّه قسم، من رأى به ریاستجمهورى بنىصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.» این نکته را شهید بهشتی نیز در نامهای که به عنوان رنجنامه به محضر امام نوشتند یاد آور شدهاند. اکنون باید دید که تبعات منفی ریاستجمهوری بنیصدر را باید در تلاشهای چهکسی مشاهده کرد؟ امام یا آقای هاشمی؟!
در ماجرای قائم مقام رهبری منتظری نیز به رغم مخالفت صریح امام، آقای هاشمی در جهت قائم مقامی وی تلاش کرد و آن همه تبعات منفی و بحران را برای نظام و انقلاب به وجود آورد که اگر تدبیر به موقع امام ره در آخرین سال عمرشان مبنی بر عزل صریح و افشای مسایل پشتپرده این ماجرا نبود امروز نامی از انقلاب اسلامی باقی نمانده بود. آقای ریشهری در کتاب «سنجه انصاف» از بخشی از حقایق، پرده برداشته، نوشته است: «آیتالله محمدی گیلانی در تاریخ 6/9/79 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم علیهالسلام در منزل آقای علی رازینی ضمن سخنرانی گفت:
«یک روز قبل از مطرحشدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/04/1364), من ضمن تماس با دفتر امام کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم.
گفتم: «فردا قرار است موضوع قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خواندهام؛ ایشان را عابد و زاهد مىدانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار بر نمیآید...»
امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع مىکند! از منزل سید مهدی هاشمی، دستنویسهای او را آوردهاند. من دیدم نامههای آقای منتظری از نوشتههای مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم!»
سخن امام که به اینجا رسید، من گفتم: «بله! آقای سید عباس و سید جعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.»
امام فرمود: «او این طور است!»
عرض کردم: «بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود». امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست، میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعد از ظهر من ایشان را ببینم؟»
عرض کردم: «بله؛ اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم]. به هیچکس نگویید. میترسم مرا هم شمسآبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند!»
این را که گفتم, امام – اعلی الله مقامه – سهبار خندید و فرمود: «خاطرت جمع باشد.»
از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم...
شب، بعد از نماز مغرب و عشاء خانم حاج احمد آقا زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم, مبادا از شما تجاوز کند.»
گفتم: «همین طور است.»
فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد!!!
آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که:
پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعد از ظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.»
گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیة قبل، به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائم مقام, مطرح کنیم.»
فرمود: نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته... .
گفتم: ما اعلام کردهایم. نمیشود!!!
منبع: سنجة انصاف، ص 16-17
این موضوع را امام در نامه 6/1/67 به منتظری بر آن مهر تایید میگذارند: «واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را سادهلوح مىدانستم که مدیر و مدبر نبودید: «ولی بزرگواری امام اقتضا میکرد که در برابر تصمیم مجلس خبرگان مقاومتی از خود نشان ندهد بلکه در مواردی هم برخی امور به وی واگذار کنند تا حقیقت بر همه روشن شود که شد.
2. براستی تا کنون فکر کردهاید چرا آقای هاشمی به رغم مخالفت حضرت امام با این موضوع باز هم بر آن اصرار کرده و پیام امام را به مجلس خبرگان نرسانده است؟! با توجه به تاکید امام بر «سادهلوح بودن» منتظری روشن است در صورتی که او عنان رهبری را بر عهده میگرفت تحت تاثیر چه کسانی قرار میگرفت؛ کسانی که در مقابل امام آنگونه برخورد میکردند با یک شیخ سادهلوح که عنان رهبری در دست بگیرد چه میکردند؟! از سوی دیگر بیتردید اگر خبرگان نظر امام را میدانستند قطعا آقای منتظری را به قائم مقامی بر نمیگزیدند. براستی آیا مسوولیت این بحران و تبعات فاسد این معرفی به گردن آقای هاشمی نیست که این پیام را به خبرگان نرسانده بلکه در برابر نص کلام امام ایستاده است؟!
3. آقای هاشمی اختلاف خود را با رهبری امری طبیعی دانسته به دو نمونه از آن اشاره میکند ؛یکی موضوع شرکت در انتخابات خبرگان رهبری و دیگری مساله دولت نهم؛ در موضوع شرکتش در انتخابات خبرگان میگوید: «بنده بنا به دلایل محکمی که داشتم، با نامزد شدن خودم برای مجلس خبرگان رهبری، مخالف بودم، مقام معظم رهبری از من توضیح خواست و دلایل مرا نپذیرفت و به من امر کردند که باید ثبتنام کنید، و اضافه کردند که نامنویسی شما در انتخابات مجلس خبرگان یک تکلیف الهی است و واجب، گفتم من که بر خودم واجب نمیدانم، شما که واجب میدانید، تهیه مقدمات آن نیز بر شما واجب است. مقدمات مورد نظر را گفتم که ایشان پذیرفتند و عملی کردند و من هم نامزد شدم.»
معالاسف در این مورد که جریان به نفعش رقم میخورده است، نظر معظمله را پذیرفته! و تازه تکلیفی را بر عهده رهبری گذاشته است! ولی در نمونه دوم به جای تبعیت، به قول خودش سکوت اختیار کرده است! وی در این مصاحبه میگوید: «بنا بر دلایل متعدد سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، به عملکرد دولت نهم انتقاد دارم به جز در مورد تخلف از سیاستهای کلی که نظارت بر آن از وظایف مجمع است، سکوت کردهام تا با نظرات علنی مقام معظم رهبری، مخالفتی انجام نگیرد.» ولی در این مورد نیز به رغم آن که قول سکوت داده بود، به مناسبتهای مختلف، در طی این دوره چهار ساله مورد شدیدترین انتقادات خود قرار داده است! به راستی اعلان پایان یافتن مدارای سهساله از سوی آقای هاشمی در مهر سال گذشته در مشهد، که با عکسالعمل شدید مقام معظم رهبری روبهرو شد، چگونه میتوان با قول به سکوت قابل جمع دانست؟ به راستی اگر قرار بود سکوت نکنند با این دولت چه میکردند؟!
4. معالاسف آقای هاشمی به طور آشکار به تحریف سخنان مقام معظم رهبری پرداخته، در پاسخ به این سوال نظر صریح جنابعالی را در خصوص حمایتهای پیدرپی و بیدریغ مقام معظم رهبری، از دولت نهم و شخص رئیس محترمجمهور، چیست؟ میگوید: «من این جوری خودم را راضی و قانع میکنم که رهبر معظم انقلاب اسلامی، تحلیلی را از اوضاع دارند که تشخیصشان این است که اگر از دولت دفاع و پشتیبانی نکنند، ممکن است دولت برای ادامه کار با مشکل جدی مواجه شود و در شرایط فعلی این به صلاح نیست.»
گذشته از این که اینگونه تحلیل درباره دولت نهم نوعی تخریب و ضعیف نشاندادن آن به حساب میآید، با نص صریح کلام ایشان در تعارض است. معظمله در باره این گونه اظهارات در باره دولت نهم میفرمایند: «انصافاً خدمتگزار، پرکار، باارزش و صددرصد مورد اعتماد است، حرفهای بنده همان مسائلی است که در دیدارهای مختلف با مردم و مسؤولان بیان میکنم و ایجاد این شائبه که رهبری در جلسات خصوصی، مطلبی خلاف حرفهای عمومی خود بیان کرده است صحیح نیست.»
آیا این سخن صریح با تحلیل آقای هاشمی هیچگونه مناسبتی دارد؟! معظمله با تمجید مکرر از دولت نهم میفرمایند: «شعار و گفتمان کلى این دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهاى انقلاب است؛ این خیلى چیز باارزشى است. این را هیچکس نمىتواند ندیده بگیرد. هر دلبسته به انقلاب، این را قدر مىداند؛ هر کسى که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب و با کارگردانى انقلاب تصور مىکند، باید این را قدر بداند. عدالتخواهى در این دولت پررنگ شد. شعار عدالتخواهى به صورت جدى بر روحیهى مسؤولان، دولتمردان و برنامهها، پرتو افکند. استکبارستیزى - که معناى ویژه انقلابى خودش را دارد - در این دولت تشخص و تمیز پیدا کرد» (3/6 86 در جمع هیات دولت) درباره عزت ملی، تعبیر «اعاده» به کار بردهاند که به معنای بازگرداندن است؛ یعنی عزت ملی ما را از بین برده بودند. «مسأله اعاده عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیادهطلبى سیاستهاى دیگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در این دولت احساس مىکند؛ عزت ملى و استقلال حقیقى و معنوى از این جا حاصل میشود.» در مورد فناوری هستهای هم که از مظاهر مهم عزت ملی است فرمودند: «یکى از مظاهر دفاع از عزت هم همین مسأله انرژى هستهاى است. مسأله انرژى هستهاى، براى ما فقط این نبود که ما میخواستیم یک فناورى داشته باشیم، دیگران میخواستند ما نداشته باشیم؛ این فقط بخشى از قضیه است. بخش دیگر قضیه این بود که قدرتهاى گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنبالهها و اقمار بىارزش آنها، میخواستند حرف خودشان را در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کنند. خب، ملت ایران، دولتِ شما و شخص رئیسجمهور، در مقابل این زورگویى و این تحمیل و این افزونطلبى ایستادید؛ خداى متعال هم کمک کرد؛ پیش رفتید.» غربباوری نیز که معالاسف در دولتهای کارگزاران و اصلاحات به جای خودباوری نشسته بود، در دولت نهم کنترل شد از این رو معظمله در وصف دولت نهم فرمودند: «روند غربباورى و غربزدگى را که متأسفانه داشت در بدنه مجموعههاى دولتى نفوذ میکرد، متوقف کردید؛ این چیز مهمى است. حالا یک عدهاى در جامعه، ممکن است به هر دلیلى شیفته یک تمدنى یا یک کشورى باشند؛ اما این وقتى به بدنه مدیران انقلاب و مجموعههاى انقلاب نفوذ میکند، چیز خیلى خطرناکى مىشود. این دیده میشد؛ خب، جلویش گرفته شد.»
رشد سکولاریسم نیز در دولتهای پیشین در زیر پلک چشم برخی آقایان به آرامی صورت میگرفت که خوشبختانه در این دولت مهار شد. «گرایشهاى سکولاریستى - که متأسفانه باز داشت در بدنه مجموعه مدیران کشور نفوذ مىکرد - جلویش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دین و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونى این ملت برخوردار شده و جانهایشان را کفدستشان گرفتهاند و جوانهایشان را به میدانهاى خطر فرستادهاند؛ آن وقت مسؤولان یک چنین نظامى دم از مفاهیم سکولاریستى بزنند؟! «یکى بر سر شاخ و بن میبرید»؛ یعنى خودشان بنشینند و بنا کنند بنِ اینمبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلى چیز خطرناکى بود. خب، الحمدللَّه اینها جلویش گرفته شد...»
تحولآفرینی نیز یکی دیگر از امتیازات دولت نهم از دیدگاه رهبری است: «جرأت در ایجاد تحول؛ حالت روحى این دولت این است که براى تحولآفرینى جرأت دارد و اقدام مىکند. نمىخواهم بگویم همه این اقدامها صددرصد درست است؛ نه، ممکن است یک جایى هم اشتباه باشد؛ اما نفس اینکه انسان حالت دلیرى در مقابل مشکلات داشته باشد و تصمیم بگیرد که براى رفع مشکلات اقدام بکند، چیز باارزشى است که این خوشبختانه هست.» این روحیه موجب شد تا دولت جرات اقدام به ورود در حوزههایی مانند ساخت ماهواره و موشک پرتاب کننده آن ریسک بالایی را بپذیرد و به این فناوری در حداقل زمان دست یابد.
مقابله با فساد که سالها بود کشور از آن رنج میبرد و سالها بر بیانیه 8 مادهای رهبری گرد غربت نشسته بود لااقل در بخش اجرایی فعال شود از این رو ایشان درباره مقابله دولت نهم با فساد میفرمایند: «جرأت در مقابله با فساد. مقابله با فساد خیلى کار سختى است. یک وقتى بنده گفتم که این اژدهاى هفت سرِ فساد را به این آسانى نمیشود قلع و قمع کرد؛ خیلى کار سختى است. نه این که حالا بگویم قلع و قمع شده؛ نخیر، الان هم قلع و قمع نشده؛ لیکن جرأت مقابله با آن هست. خب، وقتى که اجزای مجموعه، خودشان آلوده به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بیشتر است.»
یکی دیگر از اموری که ملت ایران و مقام معظم رهبری را به شدت رنج میداد، وجود روحیه انفعال در برخی مسوولان بود که در دولت نهم جای خود را به روحیه تهاجمی داد. «روحیه تهاجم در مقابله با زورگویان بینالمللى... این روحیه، روحیه خوبى است؛ روحیه انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان میکند.»
به راستی آیا میتوان بیان این همه حقیقت را در رضایتمندی از دولت نهم با این جمله مصادره کرد: «اگر از دولت دفاع و پشتیبانی نکنند، ممکن است دولت برای ادامه کار با مشکل جدی مواجه شود و در شرایط فعلی این به صلاح نیست»!؟
5. آقای هاشمی درباره نقش خود در تشکیل دولت ائتلاف ملی در پاسخ به سوال زادسر تصریح میکند : «در مورد انتخابات دوره دهم، اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد و آن این است که چنانچه همه کسانی که خود را به هر نوعی جزو اصولگرایان میدانند، یکی از چهار نفر مطرح شده یعنی؛ حجج اسلام ناطقنوری و روحانی و آقایان لاریجانی و ولایتی را، نامزد کنند و متفرق نشوند، بنده نیز به سهم و توان خود از نامزدی آن نامزد واحد، حمایت خواهم کرد، و با جریان اصلاحطلب هم موافقت بشود که سهم مناسبی را در کابینه و مدیریت اجرایی کشور داشته باشد که امید بر موفقیت چنین طرحی نیز فراوان است.» این در حالی است که این مصاحبه مربوط به سوم دیماه 87 است و آقای هاشمی در حوالی بهمنسال گذشته انتصاب ایده تشکیل دولت وحدت ملی را به خود در برنامه 30/8 شبکه 2 انکار کرده، ان را به آقایان عسکر اولادی، باهنر، لاریجانی و... نسبت داد که از سوی آنها در همان برنامه تکذیب شد! آیا طرح حمایت از یکی از افراد فوق با در نظر گرفتن سهم مناسب برای اصلاحطلبان در کابینه و مدیریت اجرایی کشور با طرح دولت وحدت ملی چه تفاوتی دارد؟! بگذریم ازاین که چهار تن از علمای جامعه روحانیت تهران حضور ایشان در جامعه وطرح چنین مطلبی را در آن جا تکذیب کردند.
و عجیب این که این مصاحبه پس از تنظیم، به رویت آقای هاشمی رسیده است! اقای زادسر در اینباره میگوید: «برای نوشتن مطالبی را که گفتم و انتشار آنها، منعی نمیبینم، ولیکن چنانچه قبل از منتشر شدن، آن را ببینم بهتر است، که الحمدلله چنین شد و ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری، متن کامل این پرسش و پاسخ را به انضمام مقدمه و مؤخرهی آن ملاحظه، و تأیید کردند.
این دیدار صبح روز یکشنبه اول اردیبهشت ماه جاری با هماهنگی مصطفی تاجزاده عضو سازمان مجاهدین انقلاب و حسینی استاندار سابق سیستان در خیابان زرتشت و در دفتر موسوی برگزار شد.
در این دیدار مولوی عبدالحمید رسما همه توافقات و حمایتهای خود از مهدی کروبی دبیر کل حزب اتحاد ملی را پس گرفت و اعلام کرد از میرحسین موسوی حمایت می کند.
مولوی عبدالحمید هر گونه اظهار نظری که پیش از این از سوی مسجد مکی زاهدان صورت گرفته را فاقد ارزش دانست و به موسوی اطمینان داد، از آنجا که
میرحسین موسوی
گفتنی است مصطفی تاج زاده که میرحسین موسوی را همراهی می کرد نیز در سخنان کوتاهی وجود رابطه میان موسوی و چهرههای شاخص اهل سنت را لازم و مناسب ارزیابی کرد و تاکید کرد باید این رابطه در روزهای منتهی به انتخابات بهتر و تنگاتنگ شود.
بر اساس برخی شنیدهها این چهره شاخص اهل سنت شرق کشور پس از دیدار با کاندیدای اصلاح طلبان به خارج از کشور سفر کرده است .
لازم به ذکر است توافقات میرحسین موسوی با امام جمعه مسجد مکی زاهدان در آستانه سفر این هفته او به سیستان و بلوچستان نگرانی مهدی کروبی دیگر کاندیدای اصلاح طلبان را به همراه داشته است، چرا که وی حساب ویژه ای برای کسب رای قومیتها و اقلیتهای مذهبی باز کرده بود.
اختلاف در سازمان مجاهدین منجر به سکته بهزاد شد؛ |
ستادهای موسوی در آستانه فروپاشی |
سحرنیوز: در جلسه چهارشنبه شب شورای مرکزی این حزب، بحث و اختلاف در درون شورای مرکزی تا مرز فحاشی و زدوخورد بین مخالفین حمایت از موسوی و بهزاد نبوی بالا می گیرد که این مشاجره منجر به گرفتن قلب بهزاد نبوی و بیهوش شدن وی می شود. |
سحرنیوز: اعلام حمایت سازمان مجاهدین (انقلاب) از میرحسین موسوی و روند تحولات در ستادهای موسوی همواره با فراز و نشیب های فراوانی روبرو بوده است، بطوریکه از ابتدای زمان مطرح شدن بحث حمایت از موسوی در شورای مرکزی سازمان مجاهدین همواره مخالفتهای جدی در بین اعضا برای حمایت از موسوی مطرح بوده و سه تن از اعضای شورای مرکزی این سازمان هنوز هم با این اعلام حمایت بطور جدی مخالفت می کنند. به گزارش سحر، در جلسه چهارشنبه شب شورای مرکزی این حزب، بحث و اختلاف در درون شورای مرکزی تا مرز فحاشی و زدوخورد بین علی باقری (که مخالف حمایت از موسوی است) و بهزاد نبوی (که موافق این حمایت می باشد) بالا می گیرد که این مشاجره منجر به گرفتن قلب بهزاد نبوی و بیهوش شدن وی می شود. پس از این ماجرا دیگر اعضای شورای مرکزی باقری و دو مشاجره کننده دیگر را از جلسه بیرون می کنند تا به وضع سلامتی بهزاد رسیدگی شود. سپس شخص بهزاد نبوی پس از به هوش آمدن جلسه را تعطیل کرده و همه اعضا را از محل بیرون می کند و تنها در محل باقی می ماند. این گزارش می افزاید، بدلیل اختلافات شدید پدید آمده بین ستادهای مشارکت و مجاهدین و ستادهای موسوی وهمچنین بهم ریختگی ستادهای موسوی در استانهاعملاً ستادهای دو حزب مذکور به خدمت ستادهای موسوی در نیامده اند و تنها چیزی که در این میان عاید موسوی شده است، تنها نام این دو حزب نه چندان خوشنام است. به هر حال بنظر میرسد بر خلاف نظر موسوی مبنی بر اشتراک نظر 90 درصدی با مجاهدین که در جلسه مشترک با مجاهدین نقل شده است، اختلافات عمیقی دامنگیر جبهه اصلاحات شده بطوریکه می رود تا این اختلافات منجر به فروپاشی ستادهای موسوی شود. البته این موضوع بیشتر از هر کس باید برای جناب موسوی زنگ خطر باشد که می خواهد دولتی با مشارکت این احزاب تشکیل دهد. |
26 اسفند 87 : سر انجام بر همه تردیدهایم غلبه کردم و انصراف دادم. باورم نمیشود، با اون همه حرف و حدیث باز موسوی کاندیدا شود، ابطحی که گفت دروغ سیزده بدره!
گفتم: کو تا سیزده بدر! زنگ زدم به ابوالفضل فاتح، تایید کرد. گوشی را گذاشتم.
ابطحی در حالی که عصبانی مینمود گفت: ... و ... و ... هوس ریاست کرده! تازه دلش به این همه هم خنک نشد،... های اون ور آبی هم بارش کرد. من فکرم جای دیگری بود!
29اسفند 87: بعضی وقتا، فاصله ما، با اونی که فکر میکنیم و اونی که اتفاق میافته تا بینهایت است. سعید حجاریان میگفت: انصراف که بدی، هشتاد درصد، امکان شورشهای مدنی در اکثر شهرهای ایران وجود داره. چیزی نگفتم، اما هماهنگیهای لازم صورت گرفت. پس از انصراف، چند روزی منتظر ماندم، از شورشهای مدنی خبری نشد. زنگ زدم به اخوی، نیمساعتی حرف زدیم اما دریغ از یه کلمه درباره انصراف. به ناچار گفتم داداش نظرت درباره اعلام انصراف من چیه!
گفت: اوا ... مگه اعلام انصراف کردی! ؟
گفتم: ای بابا!
دوم فروردین 88: امروز بعدازظهر رفتیم خونه حاج آقا کروبی، عید دیدنی. خونه خیلی شلوغ بود. حاج آقا نبود، سراغاش را گرفتم!
حاج خانوم گفت: حاجآقا خوابند!
رفتم به زور بیدارش کردم. آبی به صورتش زد و پرسید: راسته موسوی هم میخواد انصراف بده؟!
با کنایه گفتم: شما چی؟!
گفت: چندی پیش، بنده خدایی در جایی گفته بود «فقط عزرائیل بیاد کروبی انصراف میده!» بعد فکر کردم، دیدم نه! عزرائیل هم بیاد، انصراف نمیدم. شیر فهم شد!
نیم ساعت بعد: کروبی باز رو مبل راحتی خواباش برده، صدای ابطحی که میاد، پلکهایش را تا نیمه باز میکند. ابطحی اما دنبال فایلی در موبایلاش میگردد. ... آهان ... آهان ... پیداش کردم و بعد با صدای بلند میگوید: اینو امروز از اینترنت کپی کردم و بعد میخواند: «وقتی مجلس تموم شد من به خانه آمدم و بر خلاف گذشته، شب را به خوبی خوابیدم هر چند که فردا بعد از ظهر همان روز باز من دیدم که خوابم میآید. پس باز خوابیدم ولی یک دفعه دیدم که ساختمان تکان خورد و گفتند زلزله آمده و ما رفتیم در حیاط نشستیم، اتفاقی نیفتاد، لرزهها هم تمام شد به اتاق آمدیم و باز خوابیدم تا اینکه من را برای نماز شب بیدار کردند. من آن روز نگران بودم که شب بیخوابی به سرم بزند ولی شب هم وقتی سرم را زمین گذاشتم خوابیدم.» اگه گفتین این جملات از کیه ؟ ... ( ویژه نامه نوروزی اعتماد ملی ، سال 86 ، ص 11، کروبی )
کروبی دستی به صورتاش میکشد و خودش را رو مبل جابهجا میکند. همه میخندیم، کروبی هم.
رفتنی کرباسچی را دیدم، داشت کفشهای کروبی را واکس میزد. ابطحی گفت: میخوای کفشاتو سه سوت واکس بزنه! جواب ندادم. کفشهایم عجله داشت!
هفتم فروردین 88: شب مهدی عید دیدنی اومده بود، آقازاده آقای هاشمی رفسنجانی، از انتخابات حرف زدیم، آقامهدی گفت که نظر بابا رو شما بود، انصراف که دادید ناراحت شد. میگفت رقابت با احمدینژاد کار این موسویِ ... نیست، اما وقتی موسوی مواضع خود را اعلام کرد و وقتی گفت: «من از دولت هاشمی و خاتمی نگران نبودم و نگرانی من از وقتی شروع شد که دیدم عدهای دارند ساختارها را به هم میریزند، من هم پا به میدان انتخابات گذاشتم.» بابا تا اینو شنید خوشحال شد و زیر لب زمزمه کرد: جانا سخن از زبان ما میگویی!
تلفن منزل زنگ خورد، زدم رو ایفون، رمضانی بود، گفت که خبرنگار کیهان پشت خطه! گوشی را گذاشتم!
خب، آقا مهدی داشتید میگفتید.
بله «شکست انتخابات ریاستجمهوری سال 84، تبعات کمی برای اصلاحطلبان نداشت. آقای کروبی از مجمع روحانیون جدا شد. شما خاتمی) بارها و بارها درباره مشارکت و مجاهدین سخن گفتید و از تندروی آنها گله کردید. اصلاحطلبان در انتخابات 84 ترک خوردند اما از هم فرو نپاشیدند. اینبار اگر در انتخابات 88 پیروز نشویم، از هم میپاشیم.» (شهروند امروز ، ش62 ، س 87 ، ص 86) و تا دید من با جدیت گوش میدم، ادامه داد: «اصلاحطلبان در حال از دستدادن یک به یک نهادهای مدنی خود است. الان بحث انجمن صنفی روزنامهنگاران و لغو فعالیتهای آنها مطرح است. یا «انجیاو»های اصلاحطلبان امکان فعالیت ندارند. یعنی نهادهای مدنی ساختهشده اصلاحطلبان در حال تعطیلی و توقف است.» ( همان، ص 87)
گوشی منزل باز زنگ زد، رو ایفون بود، خانمی گفت: الو سلام علیکم، منزل شاهسلطان حسین! گوشی را گذاشتم، به آقا مهدی نگاه کردم، بیاختیار هر دو زدیم زیر خنده!
آخر سر با تاکید گفتم: مهدیجان، اینا که گفتی یه دفعه پیش کروبی نگیها!
بیست و دوم فروردین 88: دیشب خواب بدی دیدم، لباس شخصیها به زور دستهایم را بالا میبردند و فاطمه رجبی هم از دور با تیر و کمان میزد و از بد شانسی، همه هم به هدف میخورد. از خواب پریدم، بلاخره این دستام یه روزی کار دستم خواهند داد .
در پی دیدار کاندیدای سازمان نامشروع مجاهدین با اکبر هاشمی رفسنجانی، برخی جزئیات این دیدار به رسانهها درز کرده است. هاشمی رفسنجانی در این دیدار به موسوی توصیه کرده است در سخنرانیهایش شفافتر عمل کند.
هاشمی در پاسخ درخواست موسوی برای حمایت علنیاش از خود گفته است: من خودم خواستار حضور شما در این عرصه هستم، زیرا شما تنها کسی هستید که میتواند در برابر احمدینژاد رقابت کند.
هاشمی افزوده: هر کمکی از دست بنده برآید دریغ نمیکنم و به بچههای دولت ائتلافی گفتهام که با شما به توافق برسند و از شما حمایت کنند.
موسوی در ادامه با بیان این که اگر بنده ضربه بخورم، بیشترین ضربه از سوی اصلاحطلبان خواهد بود، از حضور کروبی در عرصه انتخابات اظهار ناراحتی شدید کرده است که هاشمی رفسنجانی به وی قول داده است که کروبی را وادار به انصراف کند و اعلام کرده است که این قطعی است.
موسوی گفته است: عدهای از اصولگرایان اعلام آمادگی کردهاند که از بنده حمایت کنند که این مسؤولیت مرا سنگین میکند. اما بعضی از انها که اتفاقا سرشناس هم هستند معذوریتهایی دارند.
وی درباره ادامه رقابتها و نتیجه آن نیز گفته است: بنده کنارهگیری نخواهم کرد و به طور بدبینانه معتقدم که به دور دوم کشیده میشود.
کاندیدای سازمان نامشروع مجاهدین در این جلسه فحاشیهایی نیز به احمدینژاد کرده است.
کرسنت را زنگنه آورد
خیز انتخاباتی اشرافیت
ارتباط هاشمی رفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق(منافقین):
خواب ترسناک هاشمی از کوچه باغ بهرمان
از خانه خشتی هاشمی در روستای بهرمان
«هاشمی»، هویت و گذشته خود را فراموش کرده است
سخنان هاشمی مصداق عمل مجرمانه است
خبرسازی های هاشمی
پس از اظهارات هاشمی
انقلابی شدن روستاییها مذموم است یا جتاسکی سواری انقلابیها؟
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 59
کل بازدید :354902
تیر
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آبان 86
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
مهر 87
آبان 87
آذر 87
دی 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
خرداد 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
فدایی سید علی
نصیحت به مسئولین جامعه اسلامی
خبرگزاری فارس
امام سجّاد و صحیفه سجّادیه
قطره جستجو گر
عبرتها
قطره
وبلاگ گروهی مطلع الفجر
اسلامی