حنای موسوی دیگر رنگی ندارد. موسوی به غلط تصور کرد که هر کس به او رای داده پس به براندازی سبزش و مقابله او با ارکان نظام یعنی ولایت فقیه و شورای نگهبان پیوسته. به نمودار زیر نگاه کنید: این نمودار که از بخش آنالیز روندهای گوگل Trends google تهیه شده نشان می دهد که تشنگی افکار عمومی نسبت «بیانیه های موسوی» تا چه اندازه بوده است. اوج جستجوی کاربران اینترنتی برای یافتن بیانیه موسوی مربوط به 13 ژوئن (23 خرداد) یعنی یک روز پس از انتخابات است. موضع موسوی که مشخص شد افکار عمومی به موسوی و بیانیه هایش بی اعتنا شد. یک اوج دیگر در جستجوی افکار عمومی نسبت به بیانیه های موسوی مشاهده می شود و آن 20 ژوئن (30 خرداد) است که مربوط به روز پس از خطبه های نماز جمعه رهبری است که آن هم مردم می خواستند ببینند که موسوی چه نظری درباره این خطبه ها داشت که البته موسوی تا چند روز هیچ بیانیه ای نداد و افکار عمومی از اطراف موسوی و افاضاتش پراکنده شدند و موسوی ماند و کوله باری از سیاه کاری و بیانیه های بی خواننده و اسناد مالی بی صاحب و سرمایه یک عمر فعالیت سیاسی که بر باد رفته. موسوی اساساً سرهنگ بی هنگ شد و اکنون خس و خاشاک مورد اشاره احمدی نژاد ظاهر شد زیرا سیلاب فروکش کرده و از آن چه که در چند متر ارتفاع روی سطح آب خودنمایی می کرد چیزی باقی نماند. پی نوشت: ?- یکی پیدا بشه موسوی رو از خواب بیدار کنه! ?- ممکن است موسوی فردا نمودار بالا را یک توطئه کثیف و مهندسی آمار سازی بنامد! -------------------------- تکمیل: دیروز که نمودار فوق تهیه شد اطلاعات مربوط به جستجوی واژه "بیانیه میرحسین" از کل شهرهای ایران بود ولی امروز نموداری که به دست می آید فقط مربوط به تهران است! و بقیه شهرها اطلاعاتشان نمودار نمی شود! البته ناگفته نماند که با توجه به تهیه نمودار بر اساس اطلاعات لحظه ای گوگل و همینطور شینطت گوگل که بر هیچ کس پوشیده نیست، نمودار ممکن است در طول زمان تغییر کند. بنابراین این وبلاگ ان شاالله من بعد به هیچ عنوان به گوگل استناد نخواهد کرد و همین یک بار هم اشتباه شد.
علیرغم همه ضعف ها و نقص های مدیریت امنیتی کشور در ایام انتخابات، بالاخره با کوشش نیروهای فداکار بسیجی و امنیتی و تلاش موثر صدا و سیما با استفاده از کارشناسان و متخصصان عملیات روانی، کودتای رسانه ای و نرم دشمن خنثی شد و با افشای ماهیت اصلاح طلبان شورشی، صف آنان را از مردمی که سلیقه ای بجز احمدی نژاد داشتند، جدا کرده تا تعداد کل یاران براندازی سبز موسوی (نه رای دهندگان به موسوی) مشخص شود.
خبرگزاری فارس: وزیر امور راهبردی رژیم صهیونیستی ادعا کرد که میرحسین موسوی روح جدیدی به آزادی بخشیده که این به انقلابی در جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.

برپایه این گزارش ، فائزه و مهدی هاشمی رفسنجانی که نقش آنان در تحریک و ساماندهی برخی تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات و تخریبهای روزهای اخیر آشکار شده است، ممنوع الخروج شدهاند.
پیش از این تشکلهای دانشجویی و گروهی از دانشجویان دانشگاههای کشور با برگزاری تجمع در برابر دادستانی تهران خواستار برخورد قضایی با فرزندان هاشمی رفسنجانی شده بودند.
آش «ملا» را که پخت و که خورد و که دید!؟
اصلاح طلبان و انتخابات و دروغ و توهم پیروزی و آش ملانصرالدین
می گویند: یک روز ملانصرالدین، از سر بیکاری و برای خنده و سرکار گذاشتن مردم، به دروغ، در کوچه و محله شایعه کرد و جار زد و گفت که در فلان محل دارند آش مجانی می دهند و وقتی دید که مردم زیادی دیگ و قابلمه بدست برای گرفتن آش بسوی محلی که او آدرس داده دارند می روند، خودس هم دروغ خودش را باور کرد و قابلمه ای در دست گرفت و شروع کرد بدویدن تا زودتر از اهالی محل به دیگ آش برسد....
و اما مشاوران و فعالان ستاد میرحسین موسوی و کروبی، و خود موسوی و کروبی نیز بیشتر و زودتر از مردم، دروغ های بزرگ تبلیغاتی را که خود ساخته بودند باور کردند و قبل از شمارش آراء، از پیروزی قاطع گفتند و بیشتر و بدتر آنکه، میرحسین موسوی، در کنفرانس مطبوعاتی، هر نتیجه جز پیروزی خود را نیز باطل و تقلبی اعلام نمود!!!
چندین سال، پیش در زمان انتخابات مجلس ...م، بنا بدلایلی و از سر طنز و شوخی، به یکی از اقوام جوان تازه فارغ التحصیل شده، که بیکار و در جستجوی کار بود پیشنهاد دادیم بیاید حالا که کار مجلس راحت و حقوق مجلس خیلی خوب است، کاندیدای انتخابات مجلس در یزد شود، و او پس از مدتی تردید و مخالفت، وقتی مطمئن شد قصد مسخره کردن و سرکار گذاشتن او را نداریم، بر ترس و تردید خود فائق آمد و سرانجام با پافشاری ما بشرط آنکه در میانه راه با گرفتن حق و امتیازی به نفع دیگری کنار رود، این کار را قبول کرده و رفت ثبت نام کرد و از سر اتفاق صلاحیتش هم تائید شد، و اما با شروع تبلیغات و گرفتن کاغد ارزان تعاونی از فرمانداری، کم کم حرف های ما سخت باورش شد و شروع کرد در بین افراد فامیل، استاندار و فرماندار و مدیرکل ادارات انتخاب و تعیین کردن، و حتی برای حقوق نگرفته مجلس هم نقشه کشید و یک اتومبیل و تلویزیون و یخچال فریزر کلی چیزهای دیگر تشریفاتی، چکی و قسطی خرید، هر چه تبلیغات بیشتر می شد، و بیشتر در کوچه و محله تبلیغ می کرد، حرف های دوست و آشنا و خاله و عمه و دایی و عمو و بچه های آنان بیشتر در او تاثیر می کرد، و دیگر سخت باورش شده بود، که بعنوان جوانترین نماینده مردم یزد و با اکثریت آراء به مجلس راه خواهد یافت، و شبهای آخر تبلیغات انتخابات، بخاطر اینکه پیشنهاد کرده و گفته بودیم باید نیمی از حقوق مجلسش را برای کارهای خیریه و کمک به محرومان در نظر بگیرد، با ما بحث و جدل کرده و ما را از ستاد خود که اتاقی از اتاق های خانه پدرش بود بیرون کرد، و اما فردای انتخابات، پس از اعلام نتایج انتخابات، با بغض و دل پر درد و حال زار پیش ما آمد، تا در رابطه با تقلب انتخاباتی و پایمال شدن حقش برای مطبوعات و رسانه ها نامه بنویسیم، او در انتخابات مجلس، با آنکه دویست و پنجاه پرس شام داده بود، یکصد و هفتاد و پنج رای آورده بود.
هاشمیسم، به موزه تاریخ انقلاب رفت
خیلی فکر کردم که برای این مطلب چه تیتری انتخاب کنم و عبارات مختلفی به ذهنم رسید مانند:
. احمدینژاد، شهادتت مبارک!!
. مافیای قدرت و ثروت خداحافظ.
. و...
اما دیدم حیف است که در تیترم، نامی از حامی اصلی جریانهای قدرت و ثروت، نیاورده باشم و آن شد که تیتر شبنوشت! امشبم مشخص شد:
هاشمیسم، به موزه تاریخ انقلاب رفت.
در مورد هاشمی و باندهای مافیایی قدرت و ثروت حرفی نمیزنم، زیرا احمدینژاد، جبهه مبارزه عملی و رو در رو را آغاز کرد و انشا الله در صورت پیروزی در انتخابات، فاتحهی خیلی از این جریانهای تمامیتخواه و ویژهخوار، خوانده خواهد شد.
جریانهایی که در این چهار سال گذشته، دستشان از رانت و رانتخواری کوتاه شده بود و منتظر فرصتی برای انتقام بودند و فکر نمیکردند که احمدی نژاد اینگونه برخوردی با آنها داشته باشد.
صحبتهای احمدینژاد، بغض ملت شریف ایران بود که در برابر نماینده تفکر هاشمیسم، فریاد زده شد و همه دیدند و دیدیم، که آن بنده خدا، حرفی برای گفتن نداشت.
جناب آقای موسوی، در برابر مدارک و ادله احمدینژاد و سوالات و مواردی که در مورد عملکرد شما ارائه کرد، پاسخی نشنیدیم!
منتظر پاسخهای قانعکننده، همراه با دلیل و مدرک شما هستیم! البته اگر جریانسازان تبلیغاتی و شانتاژهای خبری کمیتههای X ستاد شما بگذارند!!!
و ختم کلام؛
تفکر هاشمیسم، به موزه تاریخ انقلاب رفت و از این پس، خواست عمومی و حقطلبیهایی که با فشار تبلیغات و قدرت و ثروت این باند در طول سالهای متمادی، در گلو خفه میشد، بلند و بلندتر خواهد شد.
و زنده باد، محمود احمدینژاد، خادم ملت و مردی که جرأت فریاد زدن بر سر باندهای زر و زور را به دیگران آموخت.
.: دانلود مناظره تلویزیونی میر حسین موسوی و محمود احمدینژاد. +
.: مشاهده آنلاین مناظره تلویزیونی میر حسین موسوی و محمود احمدینژاد در یوتیوب. +
.: شرکت در موج وبلاگی حامیان محمود احمدی نژاد. +
به گزارش سحرنیوز در پی افشاگری های رئیس جمهور در روزهای گذشته مبنی بر تخلفات مالی و مفاسد اقتصادی دولتهای گذشته و افراد وابسته به برخی مقامات، هاشمی رفسنجانی به شدت احساس خطر کرده و سعی دارد تا از مناظره های انتخاباتی جلوگیری بعمل آورد. او می داند که زمان مناظره بهترین فرصت را برای احمدی نژاد فرآهم خواهد آورد تا در پاسخ به تخریبها و اهانتهای گسترده ماههای اخیر جریانات وابسته به هاشمی، به روشنگری در قبال آنها پرداخته و از عملکرد دولتهای گذشته پرده برداری کند.
بر این اساس همچنین شنیده های خبرنگار سحر نیوز حاکیست هاشمی قصد دارد تا وقت آیت الله کاشانی را در خطبه های این هفته نماز جمعه گرفته و آخرین خطبه های قبل از انتخابات را خود ایراد کند. بنظر میرسد با توجه به سطح حمایتهای مردمی از موسوی، هاشمی رفسنجانی نسبت به رأی آوری وی به شدت نگران است و قصد دارد تا در آخرین روزهای مانده به انتخابات رسماً و علناً از موسوی حمایت کند. کمکهای همه جانبه و گسترده فرزندان وی به ستاد موسوی نیز در همین راستا ارزیابی می شود. در این راستا یک کارشناس مسائل سیاسی به خبرنگار سحرنیوز گفت: واقعاً علت حمایت های همه جانبه هاشمی و خاندانش از موسوی چیست؟ و چرا آنها به شدت نگران ادامه کار این دولت می باشند؟ کاش آقای هاشمی این موضوع را روشن کنند و برای ملت ایران علت این همه برآشفتگی از خدمات این دولت را ارائه کنند تا شاید ملت نیز با ایشان همگام شود. او همچنین ادامه داد: "این حمایتهای کلان دانشگاه آزاد از موسوی چه معنایی دارد؟ آیا جز این است که این دانشگاه که به اسناد ثابت شده کمیته تحقیق و تفحص مجلس که تخلفات بزرگی در حیف و میل اموال دانشجویان آن دارد ، از ادامه دولت کنونی در هراس است و اینکه مطمئن است در دولت دوم احمدی نژاد جایی برای این بازیها و رانت خواریها نخواهد بود؟"
گفتنی است طبق آخرین اخبار واصله، هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه ای با روزنامه جمهوری اسلامی حمایت کامل خود از میرحسین موسوی را ابراز داشته و این مصاحبه بزودی در این روزنامه چاپ می شود.
به گزارش جهان، در این دستور العمل سری که از ماهها قبل با به کار گرفتن یک تیم مجرب متشکل از جامعه شناسان، روانشناسان و اساتید جنگ روانی تشکیل شده بود، هدف و رویکرد این پروژه بر بسیج تمامی نیروها و برنامه ها بر رای نیاوردن احمدی نژاد و لو به قیمت پیروزی هر نامزد دیگر، متمرکز شده است.
گفتنی است این دستورالعمل در ابتدا برای ستادهای سید محمد خاتمی طراحی شده بود که با انصراف وی در اختیار ستاد میرحسین قرار گرفت و در نهایت این جزوه 17 صفحه ای توسط شخص میرحسین موسوی به مسئولین ستادها ابلاغ شد.
در قسمت هایی از این دستور العمل سری که مبلغان آن را "سفیر" نامیده، آمده است:
برای ملموس شدن بحث های اقتصادی می توانید تمام اعداد و ارقام را بر حسب یک "واحد مشترک" قابل درک شرح دهید. به عنوان مثال اگر میانگین حقوق ماهیانه یک کارمند پانصد هزار تومان ( سالیانه شش میلیون تومان ) باشد تمام اعداد وارقام را می توان بر حسب تعداد سال کاری یک کارمند بیان نمود بطور مثال اگر می خواهید از ثروت زیاد ... سخن بگوئید می توانید پس از بیان 160 میلیارد تومان ، عبارت یعنی 27 هزار سال عمر یک کارمند را اضافه کنید.
یا وقتی می خواهید در مورد درآمد نفتی چهار سال اخیر صحبت کنید می توانید آن را به صورت پنجاه میلیون سال عمر یک کارمند و یا حقوق 4 سال 12 میلیون کارمند را بیان کنید تا بزرگی اعداد برای مخاطب چشم گیرتر شود.
یا مثلا اینکه، عواقب شرکت نکردن در انتخابات و انتخاب مجدد آقای احمدی نژاد را برایش گوشزد کنید . تاکید بر احتمال منتفی یا حداقل کمرنگ شدن کل سیستم انتخابات و جمهوریت نظام از مهمترین ابزارها در این زمینه خواهد بود.
بایستی تمامی نیروها و برنامه ها متمرکز بر رای نیاوردن احمدی نژاد و لو به قیمت اینکه هر نامزد دیگری پیروز گردد بشود.
از این افراد بخواهید حداقل به 20 تا 30 نفر از دوستان و آشنایان و فامیل خود تلفن کنند و آنها را تشویق به رای دادن به مهندس موسوی کنند.
اشاره به اینکه تمام هزینه ای که در صورت رای دادن می دهند رفتن پای صندوقهای رای و مهر شناسنامه است که این هزینه در قبال حتی درصد کمی احتمال رئیس جمهور نشدن احمدی نژاد بسیار هزینه ناچیزی است.
عواقب شرکت نکردن در انتخابات و انتخاب مجدد احمدی نژاد را برایش گوشزد کنید.
در عین حال در برخی نکات (پیرامون) آقای کروبی تاکید کنید و آمادگی شنیدن انتقادات به مهندس موسوی و اصلاح طلبان حامی ایشان را داشته باشید تا همدلی شنوده را حاصل کنید.
به دور از تعصب از مهندس موسوی دفاع کنید. میزان رای کروبی را در انتخابات پیش یادآور شوید بر این مساله که بهتر است رای اصلاح طلبان تقسیم نشود و بر کاندیدایی که رای بیشتری دارند تمرکز یابد تاکید کنید.

1. نوع ادبیات این مصاحبه در شان آقای هاشمی نیست. جا داشت که آقای هاشمی که این مصاحبه را بازبینی کردهاند قدری از فخامت آن میکاستند؛ چرا که این نوع ادبیات به مراتب از عباراتی که در باره رهبر انقلاب و مراجع عظام تقلید به کار گرفته میشود بسیار فراتر است! به عنوان نمونه؛ حضرت آقا چنین فرمودند... و حضرت ایشان...
وی در این مصاحبه به جای این که از رهبری تعریف کند، بیشتر، خود را ستوده، میگوید: من و رهبری لازم و ملزوم و مکمل همدیگر هستیم
این جمله به جای این که ستایش و تعریف از رهبری باشد، تنقیص ایشان است، زیرا معنایش این است که مقام معظم رهبری بدون من ناقص است و به عبارت دیگر تمام تدبیرهای رهبری در جهت پیشرفت و تعالی کشور حاصل فکر تلاش رهبری نیست، بلکه وی هم در آنها سهیم است. این اظهارات برای آن است که بتواند در آینده، همه افتخارات این دوره را به نفع خود مصادره کند. البته این اولینبار نیست که ایشان افتخارات نظام را به پای خود مینویسد، با مراجعه به کتاب خاطرات وی روشن میشود که او همواره سعی کرده حتی افتخارات جنگ را نیز به نفع خود مصادره کند!
این درحالی است که مردم ما به خوبی میدانند همه افتخارات نظام مرهون تدبیرهای داهیانه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری است. از سوی دیگر غالب مشکلاتی که برای ملت و نظام پیشآمده محصول فشارهای بیجا و مشاورههای متوقعانه اینگونه افراد بوده است؛ این نکته را امام عزیزمان درباره انتخاب آقای بازرگان و ریاستجمهوری بنیصدر و قائم مقام رهبری منتظری در نامه 6/1/67به آن اشاره کردهاند: واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را سادهلوح مىدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیلکرده که مفید براى حوزههاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مىدانید که از تکلیف خود سرپیچى نمىکنم. واللَّه قسم، من با نخستوزیرى بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مىدانستم. واللَّه قسم، من رأى به ریاستجمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم." صحیفهنور، ج21، ص: 332
عجیب این که آقای هاشمی بعضا وقتی در کشور مشکلی پیشآمده آن را معلول بیتوجهی امام یا مقام معظم رهبری به دیدگاههای خود دانسته است؛ نمونه آن را میتوان در اظهارات وی در مصاحبه با فرزاد حسنی در برنامه «فوقالعاده» شبکه 3ملاحظه کرد؛ او در این مصاحبه همه خسارات ناشی از حاکمیت بنیصدر را به گردن امام گذاشت و گفت: «مساله بنیصدر از مواردی بود که بین ما و حضرت امام اختلاف نظر پیش آمد، ما که میگویم نه این که من، مجموعهای که در حزب جمهوری اسلامی و یا در شورای انقلاب بودیم؛ نه این که بنیصدر را آدم صالحی نمیدانستیم؛ بنیصدر از همرزمان ما بود، وقتی هم که به ایران آمد، نهضت آزادی مخالف این بود که بنیصدر وارد شورای انقلاب شود، ما وی را وارد شورای انقلاب کردیم؛ جبهه ملی و نهضت آزادی با او تعارض داشتند، با بنیصدر بیشتر، افرادی مثل سنجابی و سلامتیان بودند، به انتخابات ریاستجمهوری که رسیدیم، در این مدتی که با آقای بنیصدر کار کرده بودیم، به این نتیجه رسیده بودیم که وی برای ریاستجمهوری مناسب نیست، علیرغم دوستی و همکاری که داشتیم، البته حضرت امام مانند ما با بنیصدر کار نکرده بودند، ما پیشنهادمان آقای دکتر بهشتی بود تا نامزد ریاستجمهوری شود، امام موافقت نکردند فرمودند روحانی نیاید و بر سر همین هم اختلاف داشتیم.»
وی در این مصاحبه از یک سو امام را شخصیتی مشورتناپذیر! معرفی کرده و از سوی دیگر از حامیان جدی بنیصدر که گویا تصمیم ایشان در این امر کارساز بوده و در نهایت همه تبعات آن را به گردن امام انداخته است: «به هر حال ایشان تصمیم گرفتند و ما هم پذیرفتیم و انتخابات آن طور برگزار شد و به آنجا رسید که میدانید، و در آن چند ماهی هم که بنیصدر حاکم بود، آن قدر سند به وجود آمد»!! وسرانجام عزل بنیصدر را محصول تلاشهای پیگیر و نامهنگاریهای خود دانسته میگوید: «تقریباً یکسال گذشت، همان در و همان پاشنه بود، که من پشیمان شدم که چرا نامه را در آن موقع {در بیمارستان قلب} به امام ندادم، یک نامه دیگری خودم نوشتم و دو نامه را با هم خدمت امام دادم و گفتم که شما در جریان نظرات ما هم قرار داشته باشید، ایشان هم محبت کردند و فکر میکنم موثر هم بود.»
این در حالی است که امام با صراحت این ادعا را رد میکنند و میفرمایند: «واللَّه قسم، من رأى به ریاستجمهورى بنىصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.» این نکته را شهید بهشتی نیز در نامهای که به عنوان رنجنامه به محضر امام نوشتند یاد آور شدهاند. اکنون باید دید که تبعات منفی ریاستجمهوری بنیصدر را باید در تلاشهای چهکسی مشاهده کرد؟ امام یا آقای هاشمی؟!
در ماجرای قائم مقام رهبری منتظری نیز به رغم مخالفت صریح امام، آقای هاشمی در جهت قائم مقامی وی تلاش کرد و آن همه تبعات منفی و بحران را برای نظام و انقلاب به وجود آورد که اگر تدبیر به موقع امام ره در آخرین سال عمرشان مبنی بر عزل صریح و افشای مسایل پشتپرده این ماجرا نبود امروز نامی از انقلاب اسلامی باقی نمانده بود. آقای ریشهری در کتاب «سنجه انصاف» از بخشی از حقایق، پرده برداشته، نوشته است: «آیتالله محمدی گیلانی در تاریخ 6/9/79 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم علیهالسلام در منزل آقای علی رازینی ضمن سخنرانی گفت:
«یک روز قبل از مطرحشدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/04/1364), من ضمن تماس با دفتر امام کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم.
گفتم: «فردا قرار است موضوع قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خواندهام؛ ایشان را عابد و زاهد مىدانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار بر نمیآید...»
امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع مىکند! از منزل سید مهدی هاشمی، دستنویسهای او را آوردهاند. من دیدم نامههای آقای منتظری از نوشتههای مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم!»
سخن امام که به اینجا رسید، من گفتم: «بله! آقای سید عباس و سید جعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.»
امام فرمود: «او این طور است!»
عرض کردم: «بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود». امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست، میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعد از ظهر من ایشان را ببینم؟»
عرض کردم: «بله؛ اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم]. به هیچکس نگویید. میترسم مرا هم شمسآبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند!»
این را که گفتم, امام – اعلی الله مقامه – سهبار خندید و فرمود: «خاطرت جمع باشد.»
از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم...
شب، بعد از نماز مغرب و عشاء خانم حاج احمد آقا زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم, مبادا از شما تجاوز کند.»
گفتم: «همین طور است.»
فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد!!!
آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که:
پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعد از ظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.»
گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیة قبل، به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائم مقام, مطرح کنیم.»
فرمود: نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته... .
گفتم: ما اعلام کردهایم. نمیشود!!!
منبع: سنجة انصاف، ص 16-17
این موضوع را امام در نامه 6/1/67 به منتظری بر آن مهر تایید میگذارند: «واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را سادهلوح مىدانستم که مدیر و مدبر نبودید: «ولی بزرگواری امام اقتضا میکرد که در برابر تصمیم مجلس خبرگان مقاومتی از خود نشان ندهد بلکه در مواردی هم برخی امور به وی واگذار کنند تا حقیقت بر همه روشن شود که شد.
2. براستی تا کنون فکر کردهاید چرا آقای هاشمی به رغم مخالفت حضرت امام با این موضوع باز هم بر آن اصرار کرده و پیام امام را به مجلس خبرگان نرسانده است؟! با توجه به تاکید امام بر «سادهلوح بودن» منتظری روشن است در صورتی که او عنان رهبری را بر عهده میگرفت تحت تاثیر چه کسانی قرار میگرفت؛ کسانی که در مقابل امام آنگونه برخورد میکردند با یک شیخ سادهلوح که عنان رهبری در دست بگیرد چه میکردند؟! از سوی دیگر بیتردید اگر خبرگان نظر امام را میدانستند قطعا آقای منتظری را به قائم مقامی بر نمیگزیدند. براستی آیا مسوولیت این بحران و تبعات فاسد این معرفی به گردن آقای هاشمی نیست که این پیام را به خبرگان نرسانده بلکه در برابر نص کلام امام ایستاده است؟!
3. آقای هاشمی اختلاف خود را با رهبری امری طبیعی دانسته به دو نمونه از آن اشاره میکند ؛یکی موضوع شرکت در انتخابات خبرگان رهبری و دیگری مساله دولت نهم؛ در موضوع شرکتش در انتخابات خبرگان میگوید: «بنده بنا به دلایل محکمی که داشتم، با نامزد شدن خودم برای مجلس خبرگان رهبری، مخالف بودم، مقام معظم رهبری از من توضیح خواست و دلایل مرا نپذیرفت و به من امر کردند که باید ثبتنام کنید، و اضافه کردند که نامنویسی شما در انتخابات مجلس خبرگان یک تکلیف الهی است و واجب، گفتم من که بر خودم واجب نمیدانم، شما که واجب میدانید، تهیه مقدمات آن نیز بر شما واجب است. مقدمات مورد نظر را گفتم که ایشان پذیرفتند و عملی کردند و من هم نامزد شدم.»
معالاسف در این مورد که جریان به نفعش رقم میخورده است، نظر معظمله را پذیرفته! و تازه تکلیفی را بر عهده رهبری گذاشته است! ولی در نمونه دوم به جای تبعیت، به قول خودش سکوت اختیار کرده است! وی در این مصاحبه میگوید: «بنا بر دلایل متعدد سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، به عملکرد دولت نهم انتقاد دارم به جز در مورد تخلف از سیاستهای کلی که نظارت بر آن از وظایف مجمع است، سکوت کردهام تا با نظرات علنی مقام معظم رهبری، مخالفتی انجام نگیرد.» ولی در این مورد نیز به رغم آن که قول سکوت داده بود، به مناسبتهای مختلف، در طی این دوره چهار ساله مورد شدیدترین انتقادات خود قرار داده است! به راستی اعلان پایان یافتن مدارای سهساله از سوی آقای هاشمی در مهر سال گذشته در مشهد، که با عکسالعمل شدید مقام معظم رهبری روبهرو شد، چگونه میتوان با قول به سکوت قابل جمع دانست؟ به راستی اگر قرار بود سکوت نکنند با این دولت چه میکردند؟!
4. معالاسف آقای هاشمی به طور آشکار به تحریف سخنان مقام معظم رهبری پرداخته، در پاسخ به این سوال نظر صریح جنابعالی را در خصوص حمایتهای پیدرپی و بیدریغ مقام معظم رهبری، از دولت نهم و شخص رئیس محترمجمهور، چیست؟ میگوید: «من این جوری خودم را راضی و قانع میکنم که رهبر معظم انقلاب اسلامی، تحلیلی را از اوضاع دارند که تشخیصشان این است که اگر از دولت دفاع و پشتیبانی نکنند، ممکن است دولت برای ادامه کار با مشکل جدی مواجه شود و در شرایط فعلی این به صلاح نیست.»
گذشته از این که اینگونه تحلیل درباره دولت نهم نوعی تخریب و ضعیف نشاندادن آن به حساب میآید، با نص صریح کلام ایشان در تعارض است. معظمله در باره این گونه اظهارات در باره دولت نهم میفرمایند: «انصافاً خدمتگزار، پرکار، باارزش و صددرصد مورد اعتماد است، حرفهای بنده همان مسائلی است که در دیدارهای مختلف با مردم و مسؤولان بیان میکنم و ایجاد این شائبه که رهبری در جلسات خصوصی، مطلبی خلاف حرفهای عمومی خود بیان کرده است صحیح نیست.»
آیا این سخن صریح با تحلیل آقای هاشمی هیچگونه مناسبتی دارد؟! معظمله با تمجید مکرر از دولت نهم میفرمایند: «شعار و گفتمان کلى این دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهاى انقلاب است؛ این خیلى چیز باارزشى است. این را هیچکس نمىتواند ندیده بگیرد. هر دلبسته به انقلاب، این را قدر مىداند؛ هر کسى که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب و با کارگردانى انقلاب تصور مىکند، باید این را قدر بداند. عدالتخواهى در این دولت پررنگ شد. شعار عدالتخواهى به صورت جدى بر روحیهى مسؤولان، دولتمردان و برنامهها، پرتو افکند. استکبارستیزى - که معناى ویژه انقلابى خودش را دارد - در این دولت تشخص و تمیز پیدا کرد» (3/6 86 در جمع هیات دولت) درباره عزت ملی، تعبیر «اعاده» به کار بردهاند که به معنای بازگرداندن است؛ یعنی عزت ملی ما را از بین برده بودند. «مسأله اعاده عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیادهطلبى سیاستهاى دیگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در این دولت احساس مىکند؛ عزت ملى و استقلال حقیقى و معنوى از این جا حاصل میشود.» در مورد فناوری هستهای هم که از مظاهر مهم عزت ملی است فرمودند: «یکى از مظاهر دفاع از عزت هم همین مسأله انرژى هستهاى است. مسأله انرژى هستهاى، براى ما فقط این نبود که ما میخواستیم یک فناورى داشته باشیم، دیگران میخواستند ما نداشته باشیم؛ این فقط بخشى از قضیه است. بخش دیگر قضیه این بود که قدرتهاى گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنبالهها و اقمار بىارزش آنها، میخواستند حرف خودشان را در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کنند. خب، ملت ایران، دولتِ شما و شخص رئیسجمهور، در مقابل این زورگویى و این تحمیل و این افزونطلبى ایستادید؛ خداى متعال هم کمک کرد؛ پیش رفتید.» غربباوری نیز که معالاسف در دولتهای کارگزاران و اصلاحات به جای خودباوری نشسته بود، در دولت نهم کنترل شد از این رو معظمله در وصف دولت نهم فرمودند: «روند غربباورى و غربزدگى را که متأسفانه داشت در بدنه مجموعههاى دولتى نفوذ میکرد، متوقف کردید؛ این چیز مهمى است. حالا یک عدهاى در جامعه، ممکن است به هر دلیلى شیفته یک تمدنى یا یک کشورى باشند؛ اما این وقتى به بدنه مدیران انقلاب و مجموعههاى انقلاب نفوذ میکند، چیز خیلى خطرناکى مىشود. این دیده میشد؛ خب، جلویش گرفته شد.»
رشد سکولاریسم نیز در دولتهای پیشین در زیر پلک چشم برخی آقایان به آرامی صورت میگرفت که خوشبختانه در این دولت مهار شد. «گرایشهاى سکولاریستى - که متأسفانه باز داشت در بدنه مجموعه مدیران کشور نفوذ مىکرد - جلویش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دین و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونى این ملت برخوردار شده و جانهایشان را کفدستشان گرفتهاند و جوانهایشان را به میدانهاى خطر فرستادهاند؛ آن وقت مسؤولان یک چنین نظامى دم از مفاهیم سکولاریستى بزنند؟! «یکى بر سر شاخ و بن میبرید»؛ یعنى خودشان بنشینند و بنا کنند بنِ اینمبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلى چیز خطرناکى بود. خب، الحمدللَّه اینها جلویش گرفته شد...»
تحولآفرینی نیز یکی دیگر از امتیازات دولت نهم از دیدگاه رهبری است: «جرأت در ایجاد تحول؛ حالت روحى این دولت این است که براى تحولآفرینى جرأت دارد و اقدام مىکند. نمىخواهم بگویم همه این اقدامها صددرصد درست است؛ نه، ممکن است یک جایى هم اشتباه باشد؛ اما نفس اینکه انسان حالت دلیرى در مقابل مشکلات داشته باشد و تصمیم بگیرد که براى رفع مشکلات اقدام بکند، چیز باارزشى است که این خوشبختانه هست.» این روحیه موجب شد تا دولت جرات اقدام به ورود در حوزههایی مانند ساخت ماهواره و موشک پرتاب کننده آن ریسک بالایی را بپذیرد و به این فناوری در حداقل زمان دست یابد.
مقابله با فساد که سالها بود کشور از آن رنج میبرد و سالها بر بیانیه 8 مادهای رهبری گرد غربت نشسته بود لااقل در بخش اجرایی فعال شود از این رو ایشان درباره مقابله دولت نهم با فساد میفرمایند: «جرأت در مقابله با فساد. مقابله با فساد خیلى کار سختى است. یک وقتى بنده گفتم که این اژدهاى هفت سرِ فساد را به این آسانى نمیشود قلع و قمع کرد؛ خیلى کار سختى است. نه این که حالا بگویم قلع و قمع شده؛ نخیر، الان هم قلع و قمع نشده؛ لیکن جرأت مقابله با آن هست. خب، وقتى که اجزای مجموعه، خودشان آلوده به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بیشتر است.»
یکی دیگر از اموری که ملت ایران و مقام معظم رهبری را به شدت رنج میداد، وجود روحیه انفعال در برخی مسوولان بود که در دولت نهم جای خود را به روحیه تهاجمی داد. «روحیه تهاجم در مقابله با زورگویان بینالمللى... این روحیه، روحیه خوبى است؛ روحیه انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان میکند.»
به راستی آیا میتوان بیان این همه حقیقت را در رضایتمندی از دولت نهم با این جمله مصادره کرد: «اگر از دولت دفاع و پشتیبانی نکنند، ممکن است دولت برای ادامه کار با مشکل جدی مواجه شود و در شرایط فعلی این به صلاح نیست»!؟
5. آقای هاشمی درباره نقش خود در تشکیل دولت ائتلاف ملی در پاسخ به سوال زادسر تصریح میکند : «در مورد انتخابات دوره دهم، اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد و آن این است که چنانچه همه کسانی که خود را به هر نوعی جزو اصولگرایان میدانند، یکی از چهار نفر مطرح شده یعنی؛ حجج اسلام ناطقنوری و روحانی و آقایان لاریجانی و ولایتی را، نامزد کنند و متفرق نشوند، بنده نیز به سهم و توان خود از نامزدی آن نامزد واحد، حمایت خواهم کرد، و با جریان اصلاحطلب هم موافقت بشود که سهم مناسبی را در کابینه و مدیریت اجرایی کشور داشته باشد که امید بر موفقیت چنین طرحی نیز فراوان است.» این در حالی است که این مصاحبه مربوط به سوم دیماه 87 است و آقای هاشمی در حوالی بهمنسال گذشته انتصاب ایده تشکیل دولت وحدت ملی را به خود در برنامه 30/8 شبکه 2 انکار کرده، ان را به آقایان عسکر اولادی، باهنر، لاریجانی و... نسبت داد که از سوی آنها در همان برنامه تکذیب شد! آیا طرح حمایت از یکی از افراد فوق با در نظر گرفتن سهم مناسب برای اصلاحطلبان در کابینه و مدیریت اجرایی کشور با طرح دولت وحدت ملی چه تفاوتی دارد؟! بگذریم ازاین که چهار تن از علمای جامعه روحانیت تهران حضور ایشان در جامعه وطرح چنین مطلبی را در آن جا تکذیب کردند.
و عجیب این که این مصاحبه پس از تنظیم، به رویت آقای هاشمی رسیده است! اقای زادسر در اینباره میگوید: «برای نوشتن مطالبی را که گفتم و انتشار آنها، منعی نمیبینم، ولیکن چنانچه قبل از منتشر شدن، آن را ببینم بهتر است، که الحمدلله چنین شد و ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری، متن کامل این پرسش و پاسخ را به انضمام مقدمه و مؤخرهی آن ملاحظه، و تأیید کردند.
این دیدار صبح روز یکشنبه اول اردیبهشت ماه جاری با هماهنگی مصطفی تاجزاده عضو سازمان مجاهدین انقلاب و حسینی استاندار سابق سیستان در خیابان زرتشت و در دفتر موسوی برگزار شد.
در این دیدار مولوی عبدالحمید رسما همه توافقات و حمایتهای خود از مهدی کروبی دبیر کل حزب اتحاد ملی را پس گرفت و اعلام کرد از میرحسین موسوی حمایت می کند.
مولوی عبدالحمید هر گونه اظهار نظری که پیش از این از سوی مسجد مکی زاهدان صورت گرفته را فاقد ارزش دانست و به موسوی اطمینان داد، از آنجا که
میرحسین موسوی
گفتنی است مصطفی تاج زاده که میرحسین موسوی را همراهی می کرد نیز در سخنان کوتاهی وجود رابطه میان موسوی و چهرههای شاخص اهل سنت را لازم و مناسب ارزیابی کرد و تاکید کرد باید این رابطه در روزهای منتهی به انتخابات بهتر و تنگاتنگ شود.
بر اساس برخی شنیدهها این چهره شاخص اهل سنت شرق کشور پس از دیدار با کاندیدای اصلاح طلبان به خارج از کشور سفر کرده است .
لازم به ذکر است توافقات میرحسین موسوی با امام جمعه مسجد مکی زاهدان در آستانه سفر این هفته او به سیستان و بلوچستان نگرانی مهدی کروبی دیگر کاندیدای اصلاح طلبان را به همراه داشته است، چرا که وی حساب ویژه ای برای کسب رای قومیتها و اقلیتهای مذهبی باز کرده بود.
اختلاف در سازمان مجاهدین منجر به سکته بهزاد شد؛ |
ستادهای موسوی در آستانه فروپاشی |
|
سحرنیوز: اعلام حمایت سازمان مجاهدین (انقلاب) از میرحسین موسوی و روند تحولات در ستادهای موسوی همواره با فراز و نشیب های فراوانی روبرو بوده است، بطوریکه از ابتدای زمان مطرح شدن بحث حمایت از موسوی در شورای مرکزی سازمان مجاهدین همواره مخالفتهای جدی در بین اعضا برای حمایت از موسوی مطرح بوده و سه تن از اعضای شورای مرکزی این سازمان هنوز هم با این اعلام حمایت بطور جدی مخالفت می کنند. به گزارش سحر، در جلسه چهارشنبه شب شورای مرکزی این حزب، بحث و اختلاف در درون شورای مرکزی تا مرز فحاشی و زدوخورد بین علی باقری (که مخالف حمایت از موسوی است) و بهزاد نبوی (که موافق این حمایت می باشد) بالا می گیرد که این مشاجره منجر به گرفتن قلب بهزاد نبوی و بیهوش شدن وی می شود. پس از این ماجرا دیگر اعضای شورای مرکزی باقری و دو مشاجره کننده دیگر را از جلسه بیرون می کنند تا به وضع سلامتی بهزاد رسیدگی شود. سپس شخص بهزاد نبوی پس از به هوش آمدن جلسه را تعطیل کرده و همه اعضا را از محل بیرون می کند و تنها در محل باقی می ماند. این گزارش می افزاید، بدلیل اختلافات شدید پدید آمده بین ستادهای مشارکت و مجاهدین و ستادهای موسوی وهمچنین بهم ریختگی ستادهای موسوی در استانهاعملاً ستادهای دو حزب مذکور به خدمت ستادهای موسوی در نیامده اند و تنها چیزی که در این میان عاید موسوی شده است، تنها نام این دو حزب نه چندان خوشنام است. به هر حال بنظر میرسد بر خلاف نظر موسوی مبنی بر اشتراک نظر 90 درصدی با مجاهدین که در جلسه مشترک با مجاهدین نقل شده است، اختلافات عمیقی دامنگیر جبهه اصلاحات شده بطوریکه می رود تا این اختلافات منجر به فروپاشی ستادهای موسوی شود. البته این موضوع بیشتر از هر کس باید برای جناب موسوی زنگ خطر باشد که می خواهد دولتی با مشارکت این احزاب تشکیل دهد. |
کرسنت را زنگنه آورد
خیز انتخاباتی اشرافیت
ارتباط هاشمی رفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق(منافقین):
خواب ترسناک هاشمی از کوچه باغ بهرمان
از خانه خشتی هاشمی در روستای بهرمان
«هاشمی»، هویت و گذشته خود را فراموش کرده است
سخنان هاشمی مصداق عمل مجرمانه است
خبرسازی های هاشمی
پس از اظهارات هاشمی
انقلابی شدن روستاییها مذموم است یا جتاسکی سواری انقلابیها؟
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 40
کل بازدید :366992
تیر
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آبان 86
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
مهر 87
آبان 87
آذر 87
دی 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
خرداد 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94

فدایی سید علی
نصیحت به مسئولین جامعه اسلامی
خبرگزاری فارس
امام سجّاد و صحیفه سجّادیه
قطره جستجو گر
عبرتها
قطره
وبلاگ گروهی مطلع الفجر
اسلامی