داستانهای یه آدم خوب که با شیطونا بد بود | |
روزی بود روزگاری
یه نفر بود که دوست داشت رئیس شود. اون خندید و گفت: «جوان خوب است، آزادی باشد، همه باید دموکراسی باشند، گفتگو با هر کس مثلا آمریکا باشد،خوب است». همه حرفاش از رو اخلاص بود و شیطونه خواب بود. بچه محلّا گفتن حرف دل ما رو زدی. او ریش خود را هم روزانه با دقت و وسواس رنگ آمیزی می کرد و میکاپ قهوه ای دخترکُشی بر روی خود اجرا می کرد. دخترا و پسرای با حال هم گفتند چقدر این خوبه. سپس گریه کرد. عده ای از مردم دلشون به حال او سوخت و او را رئیس کردند.شیطونه خوشحال شد.البته این هیچ ربطی به اون نداشت. خوشحالی شیطون به این بود که حرف آدم خوبا که گفته بودن به ممدی رای ندین درست در نیومد اون سپس بهزاد نبوی و محمد چریک (عطریان فر) و حسین آقا مرعشی و سعید جون(حجاریان) و عباس (عبدی) و عبدالله نوری و تاج زاده را دور و بر خودش جمع کرد و دولت قشنگی درست کرد. همه رفقا جمع بودن تا میلیارد میلیارد پول درست کنن. همشون هم دست پاک بودن و مامانی، مخصوصا بهزاد و حسین و چریکه ... .
اوّلا: توسعه سیاسی و آزادی و دموکراسی را همه گیر کرد؛ البته برای طرفداراش. شیطونه راضی بود. دوماً:با دخترا دوست بود و اونا رو آزاد گذاشت(تا حدی که علیه حجاب هم تظاهرات کردن). اصلا شیطونه اینجا نبود. بعد اینقدر آزادی زیاد شد که خرتوخر شد. یا مرغ تو مرغ سوماً: ظلم تاریخی به روابط دختر و پسر را جبران کرد و همه با نشاط و خنده با هم دوست شدن. البته بعضی وقتا عصبانی می شد و داد هم می زد برا مخالفاش که از هر لولویی بدتر بودن . پنجماً: به دوستاش یه روزه مجوز روزنامه داد و به دشمناش شش ماهه هم مجوز نداد تا آزادی و برادری و برابری فراماسونری رو در کشور ما هم مثل قبله اش غرب، اجرا کنه. دوستاش هم تا تونستن به اماما و پیغمبرا و خدا و اسلام فحش دادن و اون هم ازشون حمایت کرد. آخه مطبوعات باید آزاد باشن و هر کار می خوان بکنن. این آخریا کم کم داشت می فهمید که فقر و فساد و تبعیض مهم تر از توسعه سیاسیه. اون موسسه بین المللی گفتگوی تمدن ها رو هم راه انداخته بود که مهاجرانی به دلیل گفتگوی زیاد با زنان و دخترای اونجا ابرویی براش نذاشت و ممد قصه ما تصمیم گرفت خودش رئیس اونجا بشه تا بتونه بهونه ای برا سفرای بعدی اش به اونور آب داشته باشه. اون رفت و اومد تا اینکه گندش در اومد که اون هم به دنبال گفتگو با بانوان بی حجاب و مامانی ایتالیایی بوده اما ممد جون ما گفت که فیلم این گفتگو و مصافحه مونتاژ شده و من این کارای بد رو نکردم؛ غافل از اینکه دفترش قبلا گفته بود که پخش این فیلم بده! حالا نمی دونم چطوری دو روزه این فیلم بده، عوض شده مثل بارباپاپا که همش عوض می شد. خلاصه ممد جون بد گندی زده بود. شیطونم می گفت من فقط وسوسه کردم تو خودتو می گرفتی! ادامه ماجرا رو خودتون از رسانه ها پیگیری کنید منبع مطلب |
کرسنت را زنگنه آورد
خیز انتخاباتی اشرافیت
ارتباط هاشمی رفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق(منافقین):
خواب ترسناک هاشمی از کوچه باغ بهرمان
از خانه خشتی هاشمی در روستای بهرمان
«هاشمی»، هویت و گذشته خود را فراموش کرده است
سخنان هاشمی مصداق عمل مجرمانه است
خبرسازی های هاشمی
پس از اظهارات هاشمی
انقلابی شدن روستاییها مذموم است یا جتاسکی سواری انقلابیها؟
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 50
کل بازدید :357447
تیر
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آبان 86
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
مهر 87
آبان 87
آذر 87
دی 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
خرداد 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
فدایی سید علی
نصیحت به مسئولین جامعه اسلامی
خبرگزاری فارس
امام سجّاد و صحیفه سجّادیه
قطره جستجو گر
عبرتها
قطره
وبلاگ گروهی مطلع الفجر
اسلامی